loading...
تقدیم به کسی که هیچ وقت نبود
هیشکی بازدید : 59 یکشنبه 11 دی 1390 نظرات (0)

((دلم گرفته از این روزگار دلتنگی
گرفته اند دلم را به کـار دلتنگی

دلم دوباره در انبوه خستگی ها ماند
گــــرفت آینــــــه ام را غـبار دلتنگی

شکست پشت من از داغ بی تو بودنها
به روی شـــــانه دل مانـــد بار دلتنگی

درون هاله ای از اشک مانده سرگردان
نگاه خســـــــته مـــن در مدار دلتنگی

از آن زمان که تو از پیش ما سفر کردی
نشسته ایم من و دل کـــــنار دلتنگی

دگر پرنده احساس مــن نمی خواند
مگر سرود غم از شاخسار دلتنگی

بیا که ثانیه ها بی تو کند می گذرد
بیا که بگذرد این روزگـــــار دلتنگی...))

 

امروز خیلی دلم تنگه... اصلاً یه جوریم... کلافم... حوصلۀ هیچ کاری ندارم... حتی حوصلۀ غصه خوردن هم ندارم... انگار دلم می خواد بترکه... انگار دلم کوچیک شده... دوست دارم !... نه هیچ چیزی دوست ندارم ... کاش یه معجونی بود می خوردم دلم باز می شد... کاش یه دوست یه چیزی می گفت... کاش یه خبر خوب می شنیدم... کاش می خوابیدم... کاش خوابشومی دیدم... کاش هنوز منو یادش باشه... راستی اگه یه روز ببینمش منو می شناسه؟... بگذریم... انگاراز دلتنگی هم حوصلم سر رفته ... از خودم هم خسته شدم... روزگار بدی شده... این روزا... این شبای دلتنگی... راستی چه طولانیه این شبای پاییزی... چقدر سخت می گذره این روزای پاییز... روزگار بدی شده...  بیچاره زمستون... چقدر بدنام شده این پیرمرد سرما... کی گفته پادشاه فصل ها پاییزه... حالمو بهم می زنه... حالمو می گیره... روزگار بدی شده... امروز خیلی دلم تنگه... کلافم... حالم خیلی گرفته اس...

((دلم گرفته از این روزگار دلتنگی
گرفته اند دلم را به کـار دلتنگی

دلم دوباره در انبوه خستگی ها ماند
گــــرفت آینــــــه ام را غـبار دلتنگی

شکست پشت من از داغ بی تو بودنها
به روی شـــــانه دل مانـــد بار دلتنگی

درون هاله ای از اشک مانده سرگردان
نگاه خســـــــته مـــن در مدار دلتنگی

از آن زمان که تو از پیش ما سفر کردی
نشسته ایم من و دل کـــــنار دلتنگی

دگر پرنده احساس مــن نمی خواند
مگر سرود غم از شاخسار دلتنگی

بیا که ثانیه ها بی تو کند می گذرد
بیا که بگذرد این روزگـــــار دلتنگی...))

 

امروز خیلی دلم تنگه... اصلاً یه جوریم... کلافم... حوصلۀ هیچ کاری ندارم... حتی حوصلۀ غصه خوردن هم ندارم... انگار دلم می خواد بترکه... انگار دلم کوچیک شده... دوست دارم !... نه هیچ چیزی دوست ندارم ... کاش یه معجونی بود می خوردم دلم باز می شد... کاش یه دوست یه چیزی می گفت... کاش یه خبر خوب می شنیدم... کاش می خوابیدم... کاش خوابشومی دیدم... کاش هنوز منو یادش باشه... راستی اگه یه روز ببینمش منو می شناسه؟... بگذریم... انگاراز دلتنگی هم حوصلم سر رفته ... از خودم هم خسته شدم... روزگار بدی شده... این روزا... این شبای دلتنگی... راستی چه طولانیه این شبای پاییزی... چقدر سخت می گذره این روزای پاییز... روزگار بدی شده...  بیچاره زمستون... چقدر بدنام شده این پیرمرد سرما... کی گفته پادشاه فصل ها پاییزه... حالمو بهم می زنه... حالمو می گیره... روزگار بدی شده... امروز خیلی دلم تنگه... کلافم... حالم خیلی گرفته اس...

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 136
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 53
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 57
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 86
  • بازدید ماه : 75
  • بازدید سال : 309
  • بازدید کلی : 13,779