دیشب دوباره دیدمت اما خیال بود
تو درکنار من بنشینی؟... محال بود
هر چه نگاه عشق من بی نصیب بود
چشمان مهربان تو پاک و زلال بود
پاییز بود و کوچه ای و تک مسافری
با تو چقدر کوچه ی ما بی مثال بود
نشنید لحن عاشق من را نگاه تـــو
پرواز چشمهای تو محتاج بال بود
سیبِ درختِ بی ثمرِ آرزوی من
یک عمر مانده بود ولی کالِ کال بود
گفتم کمی بمان بخدا دوست دارمت
گفتی مجال نیست ولی مجال بود