چراغی به دستم ،چراغی در برابرم
من به جنگ سیاهی می روم
گهواره های خستگی
از کشاکش رفت و آمدها باز ایستاده اند.
و خورشیدی از اعماق
کهکشان های خاکستر شده را
روشن می کند.
احمد شاملو
چراغی به دستم ،چراغی در برابرم
من به جنگ سیاهی می روم
گهواره های خستگی
از کشاکش رفت و آمدها باز ایستاده اند.
و خورشیدی از اعماق
کهکشان های خاکستر شده را
روشن می کند.
احمد شاملو