loading...
تقدیم به کسی که هیچ وقت نبود
هیشکی بازدید : 43 جمعه 14 مرداد 1390 نظرات (0)

بازم سلام گلم.دلم.

بازم من و بازم تو.همه چی شده تو خودت خسته نشدی؟هر روز و هر شب تو

زندگی سختیه که من باشمو تو نباشی.11 سال بدون تو زندگی کردم و سوختم و موندم  اما....

اما هستم.هنوز هستم و ذره ذره دارم آب میشم و حتی نشد یه بار بم بگی چه مرگته

رزیتا  بس نیست؟  چه قد دیگه تحمل کنم؟چیکار کنم؟

رزیتا به خاطر تو بود که به اینجا رسیدم.نه به خاطر هیچ آدم دیگه ای

به خاطر تو بود که 18 سالم بود و درس دادم.به خاطر تو بود که 20 ساله بودم و دانشگاه درس دادم

به خاطر توئه که 22 سالمه و من شدم...

بی خیال انگار اینجا صدای بی صداست.همه چی واسم سخت شده حتی آدمای اطرافم

حد اقل اگه بدونم چرا؟بازم شاید بتونم خودمو آروم کنم که تو حق داری .اما شده یه بار بیای و منطقی باهام حرف بزنی؟شده یه بار بگی  چرا 11 سال به پام موندی؟مونده یه بار بگی ....؟بدجوری ازت دلگیرم.توخوابم رهام نمیکنی.چیکارم داری؟

به  خدا بارها خواستم خودمو بکشم اما نشد.نه اینکه نتونستم رفتم نشد.خواستم هم تو رو هم همه رو هم خودم رو راحت کنم

اما نشد.

دیروز مامانم گفت ....راستشو بهت میگم تا چند مدت پیش ازت راضی نبودم.اما امروز بهت میگم شیرم حلالت.گفت امروز بهت میگم کاملا ازت راضیم.هم از خودت هم از کارات که منو سربلند کردی.رزیتا مامانمو هم بش گفتم

کاش...

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 136
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 11
  • باردید دیروز : 4
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 33
  • بازدید ماه : 139
  • بازدید سال : 373
  • بازدید کلی : 13,843